کتاب خوانی، دقدقه همیشگی. غرق شدن در دنیای واقعیت و خیال. لذت از لحظه های ورق زدن و دنبال کردن داستان. سلینجر، کافکا، رومن گاری، اشمیت، جویس، موراکامی، ایشی گورو، زولا، کارو  و صدها و صدها نویسنده با هزاران دنیا. ناطور دشت، مسخ، قلابی ها، الویس، جنگل نروژی، هرگز رهایم مکن، ژرمینال، طاعون و هزاران کتاب دیگر. کوتاه و بلند، جدید و قدیم. کلا یعنی زندگی. کتاب یعنی زندگی با تمام سختی ها و لذت ها. لذت ورق زدن در شب های تاریک زیر نور ماه. خواندن در کلاس های خسته کننده دانشگاه. پنهانی با خود بردن در شب های بلند و دراز دوران خوش ولی  زود گذر سربازی. 

اینجا مکان کوچک برای دنیای بزرگ است که هرگز تمام انتهایی نخواند داشت. دنیایی که قدم گذاشتن در آن تنها بخشی از دنیایی است که هر چه در آن بیشتر قدم می گذاری، بیشتر لذت می بری. این دنیای تلخ و شیرین من است. امیدوارم بتوانم اندکی از دنیای کوچک خود را عاشقانه تقسیم کنم. 



 

سال ها پیش، سال 86، در حال گشت زنی در اینترنت با فهرستی در سایت دوست داشتنی جیره کتاب آشنا شدم. از قرار از آنجایی که مدتی به دنبال خواندن یک سری کتاب های خوب بودم این لیست کمک زیادی در انتخاب های من کرد. پس از خواندن لیست و خواندن برخی تصمیم به معرفی و کامل تر کتاب ها گرفتم. این کتاب ها را اکثر ترجمه فارسی و برخی را به زبان انگلیسی و برخی را هم به زبان فرانسه خواندم که هر کدام لذت خاص خودش را داشت.

اصل این لیست در کتابی با عنوان 1001 Books You Must Read Before You Die توسط بیش از 20 منتقد ادبی جمع آوری شده است. این کتاب علاوه بر معرفی خود کتاب ها به معرفی نویسنده و دلیل خواندن آن را نیز دارد. 



1. هرگز رهایم مکن / کازوئو ایشی گورو

2. 

 1001 کتابی که باید قبل از مرگ خواند.

 







آثاری از موریکامی که خواندم! 



با موراکامی حدود چهار سال پیش تو دانشکده مهندسی آشنا شدم. البته نه با خودش، بلکه با کتابی از او با عنوان کافکا در ساحل. در طی این چند سال فرصتی برای خواندن این کتاب و دیگر آثار موراکامی دست نداد تا اینکه زمستان امسال فرصتی شد تا تصمیمی بزرگ به خواندن آثار چاپ شده موراکامی به فارسی بگیرم. سعی کردم تمامی داستان هایی از او که به فارسی در هر کتابی چاپ شده بود رو بخوانم. برخی از داستان ها رو  به دلیل کثرت ترجمه چند بار خواندم  و برخی رو یک بار. در کل داستان های موراکامی دوست داشتنی اند. داستانهای موریکامی حسی توام با تنهایی و توهم و بعد امیدی به آینده نامعلم را می دهد. داستان هایی که خواندن برخی از آنها واقعا دلچسب و خوب بودند. سعی شد برخی از داستان هایی را که به زبان انگلیسی چاپ شده را هم گردآوری کنم. نکته ای رو که خیلی مرا متعجب کرد، تفاوت های فاحش ترجمه های موجود در بازار ایران بود. طوری که حتی نام برخی از داستانها نیز کاملا تغییر کرده بود. در حال حاضر مجالی برای بیان این تفاوت ها نیست، ولی امیدوارم در آینده فرصتی دست بدهد تا بیشتر دقیقتر شوم. ادامه مقاله