استروک ٨٨ ساله علاقه خود به شکسپیر را در دهه بیست سالگی با خواندن تمامی سونات های او آغاز کرد. " از آن جایی که من علاقه به شعر داشتم، همین باعث گشت که به تحقیقات درباره شکسپیر علاقمند بشوم و از این رو تمامی سونات های او را خواندم. برای من کاملا روشن بود که داستانی در پشت این سونات ها وجود دارد و برای من سخت بود که سونات ها را به مردی از استراتفورد ربط بدهم. "
اطلاعات کمی درباره زندگی خصوصی شکسپیر، هویت او و حتی کاتولیک بودن و خیلی چیزهای دیگر وجود دارد. امسال چهارصدمین سال مرگ شکسپیر است و پیدا کردن اطلاعات جدید تقریبا غیر ممکن است. پس چطور می توان به واقعیت پی برد؟
برای پی بردن به حقیقت استوروک از علم آمار به ویژه روشی به نام تحلیل های آماری بایسین Bayesian کمک می گیرد. این روش می تواند نتایج را بر اساس شواهد یا داده های موجود و نظریه محض بدهد. به عبارت دیگر، احتمالات بر اساس اطلاعاتی که دارید، چیزهایی که می شنوید و می بینید، تغییر می یابد. او این روش را ٤٠ سال پیش با مطالعه اخترتپنده ها بدست آورد.
هنگامی که اخترتپنده ها در سال ١٩٦٧ کشف شد، دانشمندان اخترفیزیک در ابتدا مطمئن نبودند که آیا آنها به دور ستاره های نوترونی می چرخند یا کوتوله های سفید. استورک لیستی از خصوصیات هر ستاره تهیه کرد و به حقایقی که می توانست به تشخیص آنها کمک کند، توجه کرد. برای مثال، اندازه سرعت یک اخترتپنده به دور خود کاهش می یابد یا افزایش؟ احتمال اینکه یک کوتوله سفید باعث چرخش آن شود چقدر می باشد؟ یک ستاره نوترونی چطور؟
استورک می گوید که " من متوجه شدم که تفکیک حدس های شواهدی از حدس های نظری مهم است، از این رو چیزی که من در اختیار داشتم دستیابی احتمالات بر اساس شواهد موجود و فرضیه ها بود. نتیجه حاصل از آن احتمالاتی است که بر اساس فرضیه ها بدست آمده . من متوجه شدم که این موضوع کلی است و شما می توانید آن را به هرچیزی تعمیم دهید. "
او این فرضیه را به شکسپیر تعمیم داد و در کتاب جدیدیش با عنوان شکسپیر AKA: رویکردی علمی به سوال درباره اصل نویسندگی به آن پرداخت. این کتاب مکامله بین ٤ شخصیت خیالی است که هر کدام ٢٥ دلیل و شواهد را بیان می کنند. هر فصل یک بخش ویژه برای خوانندگان دارد که آنها می توانند فرضیه ها و افکار خود را بنویسند و سپس آنها را به سایت خود استورک بفرستد.
ایده نوشتن کتاب برای استورک هنگامی به وجود آمد که او کتابی درباره زندگانی شکسپیر با عنوان " بیوگرافی غیرمجاز شکسپیر" خواند. این کتاب برخی از خصوصیت های اصلی را که باید شکسپیر می داشته اشاره کرده که این خصوصیات با تصوراتی که هر کس از نویسنده ها دارد متفاوت است. با خواندن این کتاب استورک متوجه شد که می تواند به این موضوع از دید آماری نگاهی بیندازد. او اعتقاد دارد که " شما می توانید بر اساس یک سری اصول آغاز کنید و مجبور نیستید که این کار را انجام دهید اما این روشی برای انتخاب بین گزینه های متفاوت است. این روشی برای سازمان دهی افکار شماست. "
همانگونه که یکی از شخصیت های کتاب اشاره می کند، در هر صورتی که ویلیام شکسپیر خالق آثار خود باشد یا نباشد، چیزی از حقیقت تاثیر آثار بروی زبان ، فرنگ و تاریخ انگلیسی نمی کاهد. اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا این همه تلاش برای درک شخصیت واقعی شکسپیر اهمیت دارد؟ استورک اعتقاد دارد که " بله، برای من اهمیت دارد. این به عدالت باز می گردد که اعتباری به کسی که کاری نکرده است ندهیم. این موضوع [برای من] بسیار وحشتناک است".
نظر شما چیست؟ آیا شکسپیر نمایس نامه نویس وجود داشته و یا تنها یک موجود خیالیست؟؟ و آیا با استورک موافقید؟؟